ناامید
نوشته شده توسط:سپیده .
دوشنبه 27 دی 1395-09:44 ب.ظ
در آستانه ی پایان بیست و ششمین زمستان زندگیم حس میکنیم خیلی به درد نخور و بیهوده هستم!
با خودم یه قول و قرارهایی داشتم و یه فکرایی که تا بیست و پنج سالگی کارایی رو باید انجام بدم. هیچ کدومشون میسر نشد که هیچ اکنون بعد از یک سال از اون موعد مقرر احساس ناامیدی منو در برگرفته و فکر اینکه اینجوری بیهوده به زندگیم ادامه میدم واقعا داره دیوونه م میکنه.
از هیچ چیز زندگیم راضی نیستم و به هیچیک از خواسته هام نرسیدم.تنبلی خودم و شرایط و جوی که در اون بودم بسیار موثره تو این قضیه! ولی دلیل اصلیش کوتاه اومدن و زود گذشتن از رویاهام به خاطر رعایت بعضی مسائله!
الان که چند سالی از این شروع کوتاه اومدنا و مراعات حال بقیه داره میگذره دارم میبینم اینی که از دست رفته منم و اشتیاق و شور جوونیم! واسه به دست آوردن یا نگه داشتن چیزایی که فکر میکردم ارزششون از آرزوها و رویاهام بیشتره خیلی زحمت کشیدم ولی افسوس هیچ کدوم برای من نموندن و دست آورده هام رو هم در گذر زمان دارم از دست میدم و اکنون من موندم و حوضی از آرزوها و آمال به جا مونده که انقدر خاک روشونه که دیگه از مد افتاده و کهنه شدن (بعضیا که تاریخ انقضاشونم گذشته که دیگه اونا هم هیچ!)
*باز چرت و پرتای من!
برچسب ها: درد دل،
تاریخ آخرین ویرایش:دوشنبه 27 دی 1395 10:01 ب.ظ